
نامههایی از ایوجیما نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود در سال ۲۰۰۶ است. این فیلم دنباله فیلم پرچمهای پدران ما در همین سال است که البته در نظر سنجیها نمرات بهتری دریافت کردهاست.
فیلم به طور کامل به زبان ژاپنی تهیه شدهاست. چون این دنباله سازی موفق دقیقا همان داستان پرچمهای پدران ما را از دید ژاپن روایت میکند.
ایستوود نبرد ایووجیما را با دو فیلم « پرچم های پدران ما » و همین « نامه هایی از ایووجیما » به تصویر کشیده است ، اما متاسفانه تنها فیلم دوم در تلویزیون به نمایش در آمد که با توجه به اینکه این دو فیلم مکمل یکدیگر هستند صحبت در باره ی « پرچم های پدران ما » گریزناپذیراست . شاید اصلا تماشای « نامه هایی از ایووجیما » بهانه ای شود تا فیلم اول را هم تماشا کنید .
بعضی از فیلم ها به تخته سنگ بزرگی می مانند که تو هر چه تلاش کنی آنرا بپوشانی ، قسمتی از آن بیرون می ماند و دست آخر خسته از تلاش های مذبوحانه ، روی بخشی از تخته سنگ ، برای اینکه حد اقل علاقه ی خود را به آن ابراز کنی ، اسمت را می نویسی .
پرداختن به فیلم های ایستوود ، آن هم با چرخش ناگهانی اش در اواسط ششمین دهه ی زندگی اش و ساختن عاشقانه ی « پلهای مدیسون کانتی » ، بر خلاف فیلم های گرم و به ظاهر ساده اش کار سخت و دشواری است . کسی که در هفتاد و چهار سالگی دست از تجربه کردن بر نمی دارد و تن به پروژه ی سنگین نبرد ایووجیما می دهد . به همین دلیل فکر می کنم به جای پرداخت تکه تکه و ناقص به بخش های مختلف اثر باید بر روی یک عنصر متمرکز شد ، یک بهانه و چیزی که بتوان از آن به عنوان سنگ محکی استفاده کرد تا عیار کار ایستوود را نشان دهد تو چه آشنایی .
پرچمهای پدران ما نام یک فیلم درام جنگی به کارگردانی کلینت ایستوود است که در سال 2006 ساخته شده است.
این فیلم اقتباسی است از کتابی با همین نام. کلینت ایستوود که هم کارگردانی و هم تهیه کنندگی و هم موسیقی فیلم را بر عهده داشته، به عملیات جزیره ایوجیما در جنگ جهانی دوم از دید آمریکاییها می پردازد. البته در کار تهیه کنندگی استیون اسپیلبرگ نیز به او کمک کرده است.
از این فیلم دنباله ای با عنوان نامه هایی از ایوجیما نیز ساخته شده است.
در نبرد ایوجیما در جنگ جهانی دوم… گروهی سرباز جوان و بی تجربه آمریکایی در پی قهرمان شدن وارد جزیره ایووجیما در ژاپن می شوند تا پرچم آمریکا را به اهتزاز در آورند. عکسی از این واقعه تاریخی گرفته می شود. از زاویه ای که صورت هیچ کس مشخص نیست. یک درگیری بعد از گرفتن عکس رخ می دهد که در آن 2 سرباز حاضر در عکس کشته می شوند. اما در مراسمها و مجالس تقدیر از کسانی که پرچم را کاشتند 2 سرباز جوان و خام ( که یکی شان سرخپوست است_ ایستوود بر تبعیض نژاد اشاره می کند) اشتباها به جای آن دو شهید قهرمان شناخته شده اند….
یک ذهن زیبا نام فیلمی آمریکایی است که دربارهٔ زندگی جان نَش ریاضیدان برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد و مسائلی که به دلیل بیماری روانگسیختگی با آنها مواجه میشود، ساخته شده است.
این فیلم در سال ۲۰۰۱ بر اساس کتابی به همین نام و نوشتهٔ سیلویا ناسار و به کارگردانی ران هوارد ساخته شده است. بازیگران اصلی آن راسل کرو در نقش جان نش و جنیفر کانلی در نقش همسر وی هستند.
صحنههایی از فیلم تفاوتهایی با زندگی واقعی جان نَش دارند. برای مثال صحنه مربوط به پیداکردن الگوهای مختلف در ستارگان، صحنهای که پسر جان نَش در حال غرق شدن در وان حمام است و موارد مربوط به ابزار تولید کننده رمز عبور که در دست جان نش قرار گرفتهاست، کاملاً خیالی میباشند.
در مورد فداکاری آلیشیا همسر جان نش نیز در این فیلم اغراق شده است؛ در واقع آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان نش جدا شده و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ به جان نش اجازه دادهاست تا در خانه وی زندگی کند. در سال ۲۰۰۱ جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد.
در فیلم اینطور برداشت میشود که توهمات جان نش به دو صورت دیداری و شنیداری بودهاست. در حالی که در واقعیت توهمات جان نش فقط محدود به صداهایی بوده که او میشنیدهاست. مراسم خودکار در پرینستون که در فیلم میبینیم، کاملا جعلی است و چنین مراسمی وجود ندارد.
در فیلم جان نش در سال ۱۹۹۴ قبل از برگزاری مراسم نوبل میگوید که از داروهای جدیدی استفاده میکند، اما در واقع جان نش از سال ۱۹۷۰ هیچ دارویی استفاده نکردهاست. کارگردان فیلم در این باره اینطور توضیح میدهد که به این دلیل این جمله به سخنان جان نش اضافه شدهاست که از فیلم اینطور برداشت میشود که همهٔ انواع بیماران شیزوفرنی بدون دارو میتوانند از پس این بیماری برآیند.
همچنین جان نش هیچ گاه به هنگام دریافت جایزهٔ نوبل سخنرانی نکردهاست. زیرا مسؤولین برگزاری مراسم، از بابت بیماری او و عدم ثبات ذهن او نگران بودهاند.
غرور و تعصب به کارگردانی جو رایت برگرفته از کتاب بسیار مشهور غرور و تعصب از نویسندهٔ انگلیسی، جین آستن است.
کیرا نایتلی بازیگر انگلیسی تبار هالیوود برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شدهاست.
سال ۱۷۹۷، انگلستان. قبل از مرگ آقای بنت، همسرش کوشیده تا پنج دخترش- جین، الیزابت، مری، لیدیا و کیتی- را برای یافتن شوهری مناسب آماده کند. چون این کار را تنها راه دستیابی یک زن به رفاه و آسایش میداند.
زمانی که سر و کله جوان ثروتمند و خوش سیمایی به نام بینگلی و دوستش آقای دارسی در همسایگی آنها پیدا میشود، خانواده بنت سخت دچار هیجان میشود. به زودی جین با آقای بینگلی دوست میشود و به نظر میرسد که الیزابت نیز به آقای دارسی بی توجه نیست. اما رفتار آقای دارسی خودپسند الیزابت هوشمند را که در سایه پرورش پدری دختری باشهامت و خودگردان بار آمده، خوش نمیآید. از این رو به زودی کشمکش و درگیری زبانی میان آنان آغاز میشود.
شایان توجه آنکه شخصیت دارسی در این فیلم بیشتر کمرو و رومانتیک است. زبان آدمهای داستان بیشتر امروزی است. خانم بنت زنی خردمند، هوشمند و تقنن گراست. آقای بنت کشت کار آقازاده ای است، ساده و روان سخن می گوید و از اشارههای ریشخندآمیز در سخنانش هیچ نشانی نمی توان یافت. تاکید فیلم بیشتر بر احساسات عاشقانه زوجهاست تا بر درگیری آنها بر سر خودخواهی یکی و پیش داوریهای ناخواسته و ناروای دیگری که دست آخر سبب آزار و دلخوری دیگران می شود.
Regala me
Tu viente años
Regala me
Sin saber porque
Considere
A si tu me quieres
dímelo
Diga me lo ya
Niña bonita
Ay si tu me quieres
Como yo
Yo te quiero a ti
Vamos a bailar
Este ritmo que tocamos
Vamos a bailar
Vamos a cantar
Vamos a bailar
Este ritmo que tocamos
Considere
Ya un amor sincero
De aquel amor
Tanto yo busque
Corre da ti
Ay yo soy sincero
Ay de este amor
Tanto yo busque
Vamos a bailar
Vamos a cantar
Vamos a bailar
Este ritmo que tocamos
Lai lai lai
Lai lai lai lai